انجمن ادبی ابوالفقرای شهرگزبرخوار

متن مرتبط با «کجایید ای شهیدان خدایی بیژن کامکار» در سایت انجمن ادبی ابوالفقرای شهرگزبرخوار نوشته شده است

درمدح آقای احمدخاکسار (جنت گزی ) :

  • ز شهد شعر تو جوشد عسل به جای غزلشکر به شعر تو ریزد سحر به پای غزلهمیشه از خط وخال ولب ودهان گفتیزناز یار توشد بارور فضای غزلشراب مست غزل های ناب جنت شدکه مست شد می و میخانه درهوای غزلحدیث جام ومی وخال وچشم وابرو رابه چشم آینه دیدی درابتدای غزلزچشمه های خروشان واژه ی شعرتشکفت غنچه وسرمست شدسرای غزلزمکتب چه کسی درس عشق را خواندی ؟که واژه های توشد باز مبتلای غزلتو شاخسار بلند قصیده و غزلیکه گل نموده زشعرت شکوفه های غزلاگر چه تلخی بی حد چشیدی از ایامزبان شعر تو شیرین بود برای غزلنگشت باتو عجین شادی زمانه ولیزغنچه ی تو شکوفاست ماجرای غزلنکو ز شعر و سخن نکته ای نمی داندزشعر ناب تو شد باورم بهای غزلسراینده : تقی نکویان + نوشته شده در جمعه یازدهم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 17:32 توسط ققنوس  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • معرفی شاعران شهرگزبرخوار،آقای حیدر خیری :

  • آقای حیدرخیری فرزندعلی درسال 1340 هجری شمسی درشهرگزبرخواربدنیا آمد. دوره ی ابتدایی وراهنمایی را در شهرگز ودوره ی هنرستان را دررشته ی فنی دراصفهان به پایان رسانید وموفق به گرفتن دیپلم فنی شد. دنباله ی مطلب را خودشاعراین چنین ادامه می دهند: البته لازم به یادآوری می باشد که درسن 7 سالگی هم زمان با ورودبه دبستان درمکتب خانه ی ملاقنبرعلی حق شناس که انشاالله درجواررحمت حق ودربهشت رضوان متنعم باشند دروس ابتدایی کتاب های قدیم وروخوانی قرآن کریم را به روش مکتب خانه های قدیم با شوق واشتیاق فراوانی فراگرفتم که پایه ی درس ادبیات من قرار گرفت واگربضاعتی هرچنداندک دارم از آن دوره ی دوساله است . باتوجه به علاقه ای که به شعر داشتم ودردوران تحصیل دیوان اشعار سعدی ودیگر شاعران اوقات فراغتم را پرکرده بود بصورت پراکنده سروده هایی داشتم .درسال 1372 باهمکاری چندتن ازدوستان شاعر واساتیدمحترم شهرمان انجمن ادبی بهار گزرا پایه گذاری کردیم . اکنون نیزبه شغل عکاسی اشتغال دارم بنابه مقتضیات گاهی اشعاری درقالبهای گوناگون شعری سروده ،که امیدوارم مورد قبول اهل فرهنگ ودوستداران شعروادب قرار گیرد . البته بنده خود را بیشتر دوستدار شعروادب می دانم تاشاعر.تخلصم درشعر(خیری) می باشد.موخوإساره داران إم نشینییه شه موتاسحرمهمون اونانیاده تاصاح غم وغصه پاجه مهواده هیچی از عمراد کم نه بو وهیا ده اساره ها را اشماره مهبه موژ اساره هرباری به واتهبشه خیری چی چید خوش کرته یا دهاون اهل آسمونو مو زیمینییه شه اون یو وه یاده شه نشینیواده دی چینته اون شادی رو سینیآدم انگار شو وه دونیای بی نیواده خو ام شه مه اساره چینیبکش بونه بوره ور خوم ده اینیزونان دونیا غمو اما نه تینی + نوشته شده در چهارشنبه بیستم دی ۱۴۰۲ ساع, ...ادامه مطلب

  • سروده ای از خانم حاتمپور :

  • راست قامتان آن شب که سیم خاردار تنت را ستاره کرد آیاکدام حادثه را استعاره کرد وقتی که عشق را به تماشاگذاشتند باراست قامتان به تبسم اشاره کرد در پشت خاکریز به زیباترین نگاه بعد از وداع سرخ نگاهی دوباره کرد گفتم کجاست مقصدتو این شتاب چیست ؟ آرام ومطمئن سوی یزدان اشاره کرد گفتم نگاه کن به بلندای همتش اینک رقم زدعشق را نتوان استخاره کرد تمدیدشد واژه ی تندیس صبر من آن شب که سیم خاردار تنش را ستاره کرد سراینده : خانم حاتمپور + نوشته شده در سه شنبه بیست و سوم آبان ۱۴۰۲ ساعت 13:5 توسط ققنوس  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سروده ای اززنده یاد: حسنعلی حاتمپور:

  • در وصف دو شهید بزرگوار شهر گز برخوار، سید اکبر هاشمی معروف به حمزه و سید عباس هاشمیگفتم امشب یادی از اکبر کنمیادی از فرزند پیغمبر کنمآن سلحشور دیار کربلایاد من از آن گل پرپر کنمیاد آرم از دیار نینوادیدگان از آب دیده تر کنمباز گویم کربلای دیگریباز هم رخت عزا در بر کنمزنده سازم صحنه های جبهه رایاد از عباس و از اکبر کنمآن جوانان رشید جبهه ها گفتگو از لاله ی پرپر کنمباز گویم از سلحشور قدراز دعاها، صوت قرآن در سحراز مناجات و قیام عاشقان از نوا از نغمه های عارفان از خداجویان راه نینوااز بلا جویان راه کربلاپاسداران حریم اولیاعاشقان صادق راه خدازاهدان شب سلحشوران روزاز دعای عاشقان سینه سوزباز گویم از شهید بی کفناز گل گلزار پرپر در وطنیاد من از ناله ی مادر کنماز نوا خوانان غم پرور کنمباز گویم سینه های خسته راناله های روز و شب پیوسته رایاد صبر مادر و صبر پدراستواران ره فتح و ظفریاد من از قامت اکبر کنمناله از داغ شهیدان سر کنمجان نثاران ره پیکار دینخاطرات لاله ها از بر کنمزنده سازم من قیام سرخ رایادی از اولاد پیغمبر کنمآن شهیدان ره آزادگییادی از گلهای نام آور کنممن بخوانم خاطرات زنده رانام گلها زیور دفتر کنمسازم از آوای دل سوز حزینخون بگریم نوحه خوانی سر کنمگفتگو سازم من از دین و وطنیاد از سردار و از سرور کنمحاتما سازم سرودی جانگداز یاد از گل واژه های تر کنمحسنعلی حاتم پور فرزند براتعلی .متولد: 1342گزبرخوار.وفات: 3 مهرماه 1402 + نوشته شده در دوشنبه هفدهم مهر ۱۴۰۲ ساعت 4:27 توسط ققنوس  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • زاینده رود:

  • اشک شوقی ز دیده ی کوهیپاک و بی استعاره چون روحیجاری و پر خروش و زنده دلیآشنای زبان خشت و گلیسمبل عشق و پاکی و نوری آسمانی تبار و پر شوریرشک دریا به بردباری توخشم آتش به مهر جاری توسبز شد سبزه از تو هر تارشجلوه ی جنتی و انهارشزنده رود ای عروس زیبایی همچنان قرص ماه پیداییروی خورشید چون شود پیدامی نهد بر سر تو تاج طلابس زلالی چو لوءلوء و مرجانمظهر آیه آیه ی عرفاندست موجت چه میزند چنگیمینشینی به دل ،خوش آهنگیرقص ماهی و اوج آوازتمرغ آبی و نغمه ی سازتآسمان رنگ رنگ رنگ تو شدگوش خورشید مست چنگ تو شدچون شفق لاله گون شود رویت رنگ مهتاب میشود مویتسرمه ی چشم تو سیاهی شبمهر و مه میکند ز عشق تو تبشمس در چشم تو به شب خواب است قلب تو قاب عکس مهتاب استماه زیبا چراغ چشم تو باد عاشق تو هزارها فرهادجان تو از طراوت آکندهباشی ای زنده رود پایندهسراینده : خانم فرامرزیان (شهرگز) + نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم مهر ۱۴۰۲ ساعت 5:57 توسط ققنوس  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سروده ای ازمرحوم میرزایحیی خان برومند :

  • کشاورزی بژاته خو ژن خویشتنم افسرده ئو از رنج بسیارزبس بم کنت زیمین خوکندن جونکف دس سام همه ژ پراز تولوازافتو پوس وگوشت مو کوبابومو از مردوم بین چیئیم نئو کمقووای ترمه و اطلس وپوشندهمه دارند ماشین سوواریبه پاسخ مرد را اینگونه بژواتتواین اندیشه را از سر به در کهگو شویی ترس امیر خو چش ندارهبه آزادی زوقون مرد دلیرهپلنگ و فیل بو یا ببر یا شیراِبی ذوق و نفس در موسم گلهزاربار نون ای یه و کار ویترگو ای فرزانه ی بیچاره ی ریشنداران اندکی آسایش از کارگُ شاید دس آران مو یک لووه نونهمه انگولیا مو هل و ولوز سرما اویاری، حالام خرابوگُ سرداری کرند، خو فیس و پرچمشراب وشربه از هرکس ونوشندهمه دارند پول وکار و باریژن فرزانه ،خب مردونه بژواتزکار نوکری صرف نظر کهز پرسیش ها، ریشه رو خوس ندارهروبا بی یه زخدمت، گر گُ شیرهببه روبا صفت در ژئر زنجیرندارو رو قفس چون گیر کو بلبلگو دس برسینه وِس سه ور کلانتر بخوانید, ...ادامه مطلب

  • معرفی شاعران شهرگزبرخوار(آقای احمدرضاقدیری ) :

  • آقای احمدرضاقدیری.متولد: 1351.اهل وساکن شهرگزبرخوار.فرهنگی بازنشسته. **** دروصف انجمن ادبی ابوالفقرای شهرگزبرخوار: باردیگرشددوشنبه دوستان کلبه ای گلشن شده چون بوستان اندرین جمع پرازمهروصفا می نبینی جزمحبت خوبی وعشق و وفا هریک ازآنان زخوبی بی مثل نیست دراین جمع تزویر ودغل گربساطی باشداندراین میان خود تودانی چیست شعر ونقد آن ابتدای کاربانام خداست ازکلام اوسخن هاپربهاست دوستان یک دل ویک رنگ و رای گرداین مجموعه بگرفتندجای احمدی و خاکسار و حق شناس خیری و حاتم ، حقیربی کلاس ازرحیمی هم بگویم یک کلام شعرهایش در پسندخاص وعام دوستدارموسیقی مرد نکومی نشیندبردلم آوازاو چون همیشه جمع ماشادان شود گر که عارف آیدومهمان شود ازپذیرایی بگویم من که چیست غیرچای وحبه قندی بیش نیست لیک این چایی چوگوهرکیمیاست زانکه درنوشیدنش دل باخداست غیبت وتهمت، دروغ وحرص وآز درچنین جمعی نباشدکارساز گرسخن باذکرحق گشتست باز پس نیایدجملگی رااین نیاز دودودم راگرتودیدی زاین میان صددرودازمن نثارش کن عیان گاه بی گاهی نی وآواز وتار روح را صیقل دهد بی اختیار ازالفبای زبان فارسی این چنین شعری برآیدفارسی زینت مجلس نه مروارید و زر بل سخنهای فزون تراز گوهرازقدیم واز جدید آید سخن شعرنوگوید کسی دیگر کهن طنز گوید احمدی شیرین چو قند گر به دل گیری تو آن را یا به پند حق استادی تو داری خاکسار برمن و جمله چو من ای هوشیار شعرخیری ،خیردارد بی شمار این بگفتم تا بماند یادگار حاتم ونیکو سرشت خوش صدا شعرهاشان بی تکلف بی ریا پیرشاعرنغزگوی جمع ما دوستداراهل بیت است و ولا عشق را من دیده ام درشعراو زان که باعشق است ،گفتن های وهو عارف وشعرش دویارکهنه کار درکلامش هست آرام وقرار یک دلی هم صحبتی شادی وشور کاش باشد هرزمانی باسرور ای خداوندکری, ...ادامه مطلب

  • غزلی ازآقای حمصی :

  • به خلوت رفته ام تا گوهر جان را کنم پیدارُخش باشد انیس و مونسم آن را کنم پیدابریزم جوهر اشکی ز چشمم در چراغ دلبه سوزو ساز دل سازم که انسانی کنم پیداچراغ معرفت گیرم بگَردم گِرد این دنیابرافروزم به طَرف دل که ایمان را کنم پیدادگر با ناکسانم نیست نِی سِرّی نه سوداییسرم سوداییِ عشق است سامان را کنم پیدانبندم دل به این دنیا سرای جاودان خواهمهمه فانی و او باقیست پنهان را کنم پیداغریبا از خدا دارم امید آشنائیهابه جانت بسته ام دل را که جانان را کنم پیداغلامرضاحمصی (غریب) بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شرح حال میرزایحیی خان برومند :

  • ترجمه احوال میرزا یحیی خان برومند به نقل از کتاب تاریخ شفاهی خاندان برومند به قلم استاد منوچهر برومند متخلص به سها"صاحب لوای عرصه تجرد صفا مرحوم مغفور مبرور میرزا یحیی خان برومند جزی ، فرزند حاج محمد علی خان کلانتر و برادر زاده محمد رضا خان سرتیپ گزی ،‌ ملقّب به محبوب علیشاه  و متخلص به صفا از دراویش سخنور  سلسله جلیله خاکساریه ابوترابی و از صاحب منصبان اداره سجل و ثبت احوال اصفهان‌ بود که ۱۴ اردیبهشت ماه سال ۱۲۷۹ در گز بر خوار محله حاجی تولد یافت و روز  دوم اسفندماه ۱۳۵۲ در منزل شخصی واقع در شهر اصفهان محله باب الدشت ، دیده از دیدار جهانیان فروبست. در تکیه لسان الارض از تکایای تخت فولاد ، که مدفن دراویش و عرفاست ،به خاک سپرده شد .میرزا یحیی خان برومند.  افزون بر آنکه به مناسبت  تحصیلات حوزوی بر مبادی عربیت و ادبیت وقوف داشت.  به مناسبت هم نشینی با استاد حسن وحید دستگردی،  و درک  مجالس ادبی میرزا سلیمان خان رکن الملک شیرازی متخلص به خلف و عباس خان شیدای شهرکردی و شیخ محمد باقر مسجد شاهی معروف به الفت اصفهانی و استاد ملک الشعراء بهار، فاضل خوش نویسی  صاحب سخن  و چابک قلم بار آمده بود ،  که خطوط سته را نیکو می نوشت و در نوشتن خطوط نستعلیق و شکسته نستعلیق تبحر استادانه داشت . همچنین سخنوری گوینده بود که‌ مثنویات و غزلیات متعدد عارفانه و قصائدی در مدح و منقبت حضرت علی علیه السلام و ائمه‌ءاطهارسلام الله علیهم  می سرود، که از حیث سخنوری متوسط است . بنا به خصلت آزادیخواهی و استعمار ستیزی از حامیان دکتر مصدق و نهضت ملی شدن صنعت نفت به شمار می آمد . با سرودن  قصائدی در تجلیل از نهضت ملی و‌تبجیل از دکتر مصدق در نهضت است, ...ادامه مطلب

  • معرفی شاعر(آقای علی آزادی ) :

  • علی آزادی گزی فرزند حسینعلی متولد 1326 درشهرگزبرخواربدنیاآمد. وی تابه سال 1339 به تحصیلات خودادامه داد.درسن هشت سالگی به سرودن شعر همت گماشت. سروده ای ازشاعر: *** کاش ....کاش در دل جای غم عشق نگاری داشتمیا به سر وصل گلی یا گلعذاری داشتمگرا مرا بودی چو بلبل کوی گل یک لانه ای کی به پیش جغد در ویران دیاری داشتمبود لیلی غمگسار ازآن که مجنون شد زعشق همچو مجنون کاش من هم غمگساری داشتمشمع بزم بی دلانم چون مرا پروانه نیستگر بر پروانه بودم روزگاری داشتممن به دل جز غم ندارم انتظاری روز و شبغیر غم کی من دگر چشم انتظاری داشتمگفت آزادی مرا غم نیست در دل تازگی تا به یادم هست یارا شام تاری داشتممنبع : کتاب تذکره ی شعرای استان اصفهان نوشته: آقای مصطفی هادوی سال انتشار: 1381 + نوشته شده در شنبه بیستم آذر ۱۴۰۰ ساعت 14:10 توسط ققنوس  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تسلیت به مناسبت درگذشت استادآواز ایران محمدرضاشجریان :

  • ازشماردوچشم یک تن کم وزشمار خردهزاران بیش, ...ادامه مطلب

  • سروده ای از مرحوم حاج حسن احمدی بانام: انتظار

  • بیا  مهدی  گل  رویت  بــبـوئیــم غبار  ره  ز  رخسارت  بــــشوئیم بیا مهدی  که  ما  در  انتـــظاریم برایت   عقده های  دل  بــــگوئیم بیا  دنیا  و  دین  را  رهبری  کن که  ما عمری است دراین آرزوئیم بیامه, ...ادامه مطلب

  • سروده ای ازآقای احمدخاکسار :آرزو

  • یک شب میان سفره فسنجانم آرزوســــــــــتسیخ کباب و گوشت فراوانـــــم آرزوستهر روزوشب زشادی دیدار روی مـــــــــرغهمچون گذشته جوجه ی بریانم آرزوستهرگزنشدزمانه اگربرمـــــــــــــــــــراد مااینک مرادخو, ...ادامه مطلب

  • سرود ه ای ازآقای احمدخاکسار:

  • درتعطیلات نوروز 1398 باتفاق دوستانی که از تهران آمده بودند، از فرهنگسرای ادیب برومندگز دیداری داشتیم.درآنجا با برخوردصمیمانه وفعالیت های فرهنگی آقای فروتن  وخانم بهشتی روبرو شدیم ،این سروده رابه پاس ف, ...ادامه مطلب

  • سروده ای ازآقای غلامرضا حمصی :

  • کاش: کاش می شد مثل دریا می شدیم لااقل همرنگ گل ها می شدیم کاش می شد ازدورنگی ها به دور صاف وبی غش رنگ مینا می شدیم کاش می شد سینه تب دار ما آتش سوزان بودا می شدیم  کاش می شد این کویرستان دل باغ , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها