زاینده رود:

ساخت وبلاگ

اشک شوقی ز دیده ی کوهی
پاک و بی استعاره چون روحی
جاری و پر خروش و زنده دلی
آشنای زبان خشت و گلی
سمبل عشق و پاکی و نوری
آسمانی تبار و پر شوری
رشک دریا به بردباری تو
خشم آتش به مهر جاری تو
سبز شد سبزه از تو هر تارش
جلوه ی جنتی و انهارش
زنده رود ای عروس زیبایی
همچنان قرص ماه پیدایی
روی خورشید چون شود پیدا
می نهد بر سر تو تاج طلا
بس زلالی چو لوءلوء و مرجان
مظهر آیه آیه ی عرفان
دست موجت چه میزند چنگی
مینشینی به دل ،خوش آهنگی
رقص ماهی و اوج آوازت
مرغ آبی و نغمه ی سازت
آسمان رنگ رنگ رنگ تو شد
گوش خورشید مست چنگ تو شد
چون شفق لاله گون شود رویت
رنگ مهتاب میشود مویت
سرمه ی چشم تو سیاهی شب
مهر و مه میکند ز عشق تو تب
شمس در چشم تو به شب خواب است
قلب تو قاب عکس مهتاب است
ماه زیبا چراغ چشم تو باد
عاشق تو هزارها فرهاد
جان تو از طراوت آکنده
باشی ای زنده رود پاینده

سراینده : خانم فرامرزیان (شهرگز)

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و چهارم مهر ۱۴۰۲ ساعت 5:57 توسط ققنوس  | 

انجمن ادبی ابوالفقرای شهرگزبرخوار...
ما را در سایت انجمن ادبی ابوالفقرای شهرگزبرخوار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shaerangazo بازدید : 90 تاريخ : پنجشنبه 27 مهر 1402 ساعت: 15:55