ز شهد شعر تو جوشد عسل به جای غزل
شکر به شعر تو ریزد سحر به پای غزل
همیشه از خط وخال ولب ودهان گفتی
زناز یار توشد بارور فضای غزل
شراب مست غزل های ناب جنت شد
که مست شد می و میخانه درهوای غزل
حدیث جام ومی وخال وچشم وابرو را
به چشم آینه دیدی درابتدای غزل
زچشمه های خروشان واژه ی شعرت
شکفت غنچه وسرمست شدسرای غزل
زمکتب چه کسی درس عشق را خواندی ؟
که واژه های توشد باز مبتلای غزل
تو شاخسار بلند قصیده و غزلی
که گل نموده زشعرت شکوفه های غزل
اگر چه تلخی بی حد چشیدی از ایام
زبان شعر تو شیرین بود برای غزل
نگشت باتو عجین شادی زمانه ولی
زغنچه ی تو شکوفاست ماجرای غزل
نکو ز شعر و سخن نکته ای نمی داند
زشعر ناب تو شد باورم بهای غزل
سراینده : تقی نکویان
برچسب : نویسنده : shaerangazo بازدید : 22