افسوس که مرد سخن وفن وبیان رفت
یک شاعر دل سوخته ای از برمان رفت
حاتم سخنش جمله ثنا بود و نصیحت
این گوهر کمیاب زبیداد زمان رفت
****
چه شد که لحن توخاموش شد، کجارفتی ؟
نصایح تو فراموش شد، کجا رفتی ؟
چو بلبلان چمن پر کشیدی از گلشن
حریم خانه سیه پوش شد،کجارفتی ؟
***
سروده های من امروز رنگ غم دارد
درون محفلمان یک عزیز کم دارد
مگر ز سوز دلم باخبرشدی ای اشک
چه گویمت به تو ای اشک ،دیده نم دارد
***
سراینده : آقای نکویان
برچسب : نویسنده : shaerangazo بازدید : 62