زیباترین گلواژه ها در حنجر تو
تفسیر شد با خون پاک و اطهر تو
دیدم که خورشیدی به آتش طعنه می زد
در آسمان با صفای باور تو
شد کربلا بی تاب آن ایثار و صبرت
تا در دلش آرام گیرد پیکر تو
فریاد هل مِن ناصرت در گوش عرش است
در لحظه های بیقرار آخر تو
شد مهر و مه مبهوت از جادوی چشمت
دست فلک در حسرت انگشتر تو
شیدا سر تعظیم زد بر آستانت
تا سرمه ی چشمش کند خاک در تو
هفتاد و دو سر روی نیزه جان گرفتند
تا آیه ی توحید گل کرد از سر تو
برچسب : نویسنده : shaerangazo بازدید : 210