شود آیا که من از دست تو ساغر گیرمهم چو جان قامت دلجوی تو در برگیرمدل بیمار مرا غیر تو درمانــــش نیستتو بیا کز قدمت زنـــدگی از سر گیرمستم چرخ فلک ریخت همه بال و پرمگر تو آ یی به برم بار دگر پر گیرمتو طبیب دل بیمار و پریشان منینظری کن که من آرام به بستر گیرماحمدی جرعه ی آبی زتو می خواهد وبسخواهم آن جرعه زجامت لب کوثر گیرمشود آیا که من از دست تو ساغر گیرمهم چو جان قامت دلجوی تو در برگیرمدل بیمار مرا غیر تو درمانــــش نیستتو بیا کز قدمت زنـــدگی از سر گیرمستم چرخ فلک ریخت همه بال و پرمگر تو آ یی به برم بار دگر پر گیرمتو طبیب دل بیمار و پریشان منینظری کن که من آرام به بستر گیرماحمدی جرعه ی آبی زتو می خواهد وبسخواهم آن جرعه زجامت لب کوثر گیرمشود آیا که من از دست تو ساغر گیرمهم چو جان قامت دلجوی تو در برگیرمدل بیمار مرا غیر تو درمانــــش نیستتو بیا کز قدمت زنـــدگی از سر گیرمستم چرخ فلک ریخت همه بال و پرمگر تو آ یی به برم بار دگر پر گیرمتو طبیب دل بیمار و پریشان منینظری کن که من آرام به بستر گیرماحمدی جرعه ی آبی زتو می خواهد وبسخواهم آن جرعه زجامت لب کوثر گیرمسراینده : مرحوم حاج حسن احمدی + نوشته شده در شنبه هفتم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 19:12 توسط ققنوس | بخوانید, ...ادامه مطلب